آقای رحیم پور ازغدی! شما استدآپ کمدی اجرا می کنید یا سخنرانی
نه آقای رحیم پور ازغدی! نه! اگر قرار باشد این طوری ادامه بدهید خیلی زود لو می روید. قبل ترها لااقل بلد بودید حرف هایتان را پس عناوینی مثل ارزش ها و انقلابی گری و دغدغه هایی از این دست پنهان کنید ولی مدت هاست که بی پروا از تریبون های رسمی فقط اغراض شخصی تان را فریاد می زنید. فریادهایی که بوی کینه و نفرت و حقد و حسد و دیگر مشکلاتی که ریشه در نفس نفیس شما دارند از آن بلند است.
این که رئیس جمهور سابق را به اسب آبی تشبیه کنید نه بامزه است نه نشانه شجاعت. البته شما هیچ وقت شجاع نبوده اید. ادای آدم های شجاع را درآورده اید. همیشه به کسانی دشنام داده اید که یا امیر معزول بوده اند و دیگر خاطرتان جمع بوده که کاری از دستشان برنمی آید و یا در موقعیتی قرار داشته اند که دشنام دادن به ایشان پاداش در پی داشته نه تنبیه و محکومیت. اغلب هم به آدم های نجیبی بد و بیراه می گویید که یقین دارید در مقام پاسخگویی برنمی آیند و یا شان خود را بالاتر از این حرف ها می دانند که با آدم بی چاک و دهنی مثل شما طرف شوند. حالا هم به کسانی فحش می دهید که مطمئنید آن ها خاطراتشان را از شورای عالی انقلاب فرهنگی بازگو نمی کنند. مطمئنید. اگر یک درصد احتمال می دادید آن ها از دُر افشانی های ادبی شما در آن محفل سخن بگویند این قدر دور بر نمی داشتید. دُر افشانی هایی که به گوش بالادستی ها هم رسید. بالادستی هایی که شما فکر می کردید در هر حال و مقامی پشتیبان شما خواهند بود اما با شنیدن شاهکارهای شما دستور دادند دیگر به شورای عالی انقلابی دعوتتان نکنند. هرچند مردرندانه سعی کردید آن دستور را مصادره به مطلوب کنید و عدم دعوتتان را اخراج به دلیل دفاع از ارزش های انقلاب جا بزنید اما خوب می دانستید از کجا خورده اید و از آن جا که هیچ وقت جسارت درافتادن با آدم هایی را ندارید که می دانید می توانند کار دستتان بدهند کینه کسی را به دل گرفتید که وقتی به او توهین کردید راهش را کشید و رفت.
باور کنید آقای رحیم پور ازغدی دنیا آن قدرها هم که فکر می کنید ارزش این حرف ها را ندارد. این همه سخن گفتن از نهج البلاغه و دم زدن از مردی که برای قدرت و منافع شخصی به قدر ارزنی ارزش قائل نبود باید ذره ای در شما تاثیر می گذاشت که نگذاشت. مردم با دیدن مصادیق است که به مفاهیم ایمان می آورند و یا از آن رویگردان می شوند. شما با این گونه سخن گفتن آن هم در مقام استاد اخلاق و ادب و فقه و فلسفه و حکمت و علوم سیاسی و جامعه شناسی و انقلاب و احیای ارزش های اسلامی، چه نسبتی با آن جان های تابناکی دارید که در مقابل درشت گویی های جاهلان چنان خلق و خویی از خود نشان می دادند که آنان را به کرنش و تسلیم وا می داشتند. با این ادبیات زشت و تمسخر ظاهر دیگران تا به حال چه دستاوردی برای این آب و خاک داشته اید که اصرار دارید این رویه کریه را ادامه دهید؟ اگر قرار به تمسخر باشد فکر نمی کنید ظاهر خودتان به مراتب استعداد بیشتری برای به سخره گرفتن دارد؟ با آن دماغ بالاکشیدن های مدام و پلک زدن ها و سر تکان دادن های هیستریک با چه اعتماد به نفسی دیگران را مسخره می کنید؟ شما استندآپ کمدی اجرا می کنید یا سخنرانی؟ شما را دعوت می کنند تا از اخلاق و ادب و احیای ارزش های اسلامی سخن بگویید یا برای مردم جُک تعریف کنید؟ حد و حدود خودتان را بدانید و گمان نکنید این تریبون هایی که در اختیارتان قرار داده اند ابدی است. شما که در عالم خلقت شوخی محسوب می شوید، زمانه گُنده تر از شما را چنان به زمین گرم زده است که مسلمان نشنود کافر مبیناد.
خود را گران مگیر که این چرخ بی حساب
بسیار خواجگان فحل که ارزان فروخته است